1) ورزش صبحگاهی، نماد و مصداق درستی برای نشاط و شادابی
2) برگزاری محافل شعر و ادب در آموزشگاه
3) برگزاری جلسات همفکری و پرسش و پاسخ بین دبیران و دانش آموزان
4) تأسیس بانک جایزه و تشویق دانش آموزان با ارائه کارت امتیاز
5) برپایی جشن های شادی و مسابقات مختلف
6) تقویت و توسعه بازدیدهای علمی و تفریحی
7) تشکیل نمایشگاه های متعدد با مشارکت دانش آموزان از دست سازهای کارهای تحقیقی امور آموزشی و پرورشی
8) ورزش صبحگاهی به صورت دسته جمعی قبل از شروع کلاس
9) دعوت از دانش آموزان موفق مدرسه جهت صحبت سرصف
مشارکت دانشآموزان در مدیریت امور مدرسه
تاثیر فعالیت و همکاری دانش آموزان بر شادسازی مدارس
مشارکت فراگیر دانشآموزان و اولیاء محترم در برخی از امور مدیریتی مدرسه از طریق تشکیل شورای عالی دانشآموزی مدرسه و برگزاری جلسات مشترک و منظم با دستور کار مشخص و با حضور و هدایت مدیر و مربیان مدارس و منتخب اولیاء و حضور فعال اعضای شورای دانشآموزای و سازماندهی تیمهای مختلف عملیاتی برای پیگیری و اجرایی نمودن مصوبات این شورا، تمرین عملی خوبی است برای تربیت مدیرانی که قرار است سکان اداره آینده کشور را بر عهده بگیرند.
این تیمها میتوانند با استفاده از عناوین پرطمطراق و جذاب برای دانشآموزان، در زمینه موضوعاتی مانند؛ تیم برنامههای علمی، آموزشی و پژوهشی، تیم برنامهریزی مناسبتها، تیم برنامهریزی برای زیباسازی محیط مدرسه، تیم ارزیابی فعالیتهای مدرسه، تیم ارزیابی عملکرد مربیان (به شکل هدایت شده از سوی دانشآموزان و اولیاء) و امثال آن در جهت ترویج کار تیمی و گروهی تشکیل شود.
انتخاب تیمها میتواند با کمک اولیاء و مربیان محترم، بر اساس معیارهای هدفمند و از قبل تعیین شده و یا از طریق برگزاری انتخابات در مدرسه توسط تیمهای مطمئن دانشآموزی (از مقاطع مختلف) برای جمعآوری، شمارش آراء و استخراج نتایج انجام شود، تا هم دانشآموزان با فرآیند رأیگیری آشنا شوند و هم قابلیت مسئولیتپذیری و هم ویژگیهای شخصیتی آنها در جهت کدرسازی ارتقاء یابد.
برخی از مصادیق و نمونه تصمیمگیری و تصمیمسازی دانشآموزی عبارتند از:
واگذاری مسئولیت اجرای برخی از کارها به دانشآموزان:
علاوه بر مشارکت دانشآموزان در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری مدرسه، این امکان وجود دارد که برای آشنا ساختن آنها با امور اجرایی و عملیاتی، اداره برخی از این امور مدرسه در موضوعات مختلف مانند آنچه در ذیل مورد اشاره قرار گرفته نیز به دانشآموزان منتخب و واجد شرایط واگذار شود.
در نظام آموزش و پرورش کشور چه در دانشگاهها و چه در مدارس، نه تنها هنوز موضوع تربیت و پرورش از جایگاه بایسته و شایسته خود برخوردار نیست، بلکه شیوه و فرآیند آموزش نیز با مشکلات فراوان مواجه است، چرا که به علل مختلف عمدتاً غیرموجه، تمام تلاش متربیان صرفاً بر حفظ (نه یادگیری) دروس و اخذ نمره و کوشش بسیاری از اساتید و مربیان نیز بر رفع تکلیف در انجام وظیفه تدریس متمرکز است.
در واقع بررسی نتایج تحصیلی دانشجویان و دانشآموزان در سنوات گذشته حکایت از آن دارد که بهرغم اقدامات صورت گرفته برای بهبود نظام آموزشی، در اکثر موارد همچنان پرورش روحی، اخلاقی و معنوی و حتی مهارتآموزی، یادگیری و درک مطالب در دانشگاهها مدارس و سایر مراکز آموزشی، محلی از اِعراب ندارد و به همین دلیل هدفهای تعیین شده برای انسانسازی یا کادرسازی تراز انقلاب هنوز به شکل کامل محقق نشده است.
اگرچه در برخی از متون درسی، بعضی از واژههای اسلامی گنجانده شده و برخی از تکنیکهای یادگیری لحاظ شده است، اما بیشتر کتب از نظر محتوایی با نیازهای علمی روز و همچنین اصول و ارزشهای اسلامی فاصله زیادی دارند، با توجه به تغییرات مکرر و الگوبرداری از مدلهای غربی و شرقی، در پارهای از موارد بهقدری کار تدوین متون ناشیانه انجام میشود، که در کتب درسی نه دیگر مفهوم درستی از محتوا و ارزشهای اسلامی یافت میشود و نه از شاخصههای ایرانی و نه حتی از یافتههای علمی و فنی اروپایی و غربی خبری هست.
با آنکه از فرصتها و ظرفیتهای متعدد و متنوعی برای آموزش و بهخصوص پرورش آیندهسازان کشور برخورداریم، اما معمولاً از حداقل آنها بهره میبریم. بهنظر میرسد انحراف از آنجا شروع میشود که کارشناسان ما به علت عدم شناخت کافی از مبانی اسلامی، به جای بهره بردن از مشارکت توأمان متخصصین حوزه و دانشگاه برای طراحی یک الگوی کاملاً ایرانی اسلامی، همواره تلاش میکنند تا به اصطلاح با بومیسازی مدلهای موجود، طرحی نو دراندازند و این مفهوم بدان معناست که ما هنوز مفهوم کار تیمی را درک نکرده و به خودباوری لازم برای الگوسازی نیز دست نیافتهایم.
صرفنظر از اقدامات راهبردی و بنیادینی که باید در جهت بهینهسازی محتوای نظام آموزشی و متون درسی صورت بپذیرد، اقدامات اجرایی مختلف و در عین حال اثرگذاری برای تربیت و پرورش نسل جوان و نوجوان نیز وجود دارد که با کمترین هزینه قابل اجراست و این در حالی است که، معمولاً انجام همین اقدامات کوچک و کم هزینه نیز مورد غفلت واقع میشوند.
پیشنهادات ذیل؛ تنها بخشی از اقداماتی است که میتواند در این جهت و برای کمک به رفع این نقیصه و ارتقاء کیفی تعلیم و تربیت و بهویژه پرورش دانشآموزان مؤثر واقع شود.
اگرچه ممکن است خیلی از موارد جزئی تلقی شوند و یا به اَشکال مختلف در برنامههای فعلی مدارس پیشبینی یا قبلاً به نوعی اجرا شده باشند، اما قطعاً احیاء و اجرای مشارکتی این موارد با همراهی و همکاری اولیاء محترم، دانشآموزان و بهخصوص اساتید و معلمین محترم، نقش مؤثری در ایجاد انگیزه و تعالی اخلاقی و رشد فکری و علمی دانشآموزان خواهد داشت و انشاالله قرب الهی و رضایت بیش از پیش اولیاء و مربیان و نیز عامه مردم را در پی خواهد داشت و به الگویی برتر در نظام آموزشی کشور تبدیل خواهد شد.
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاهشان در مدرسه شنیدم.
مرد اول میگفت:
چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بیمسئولیت و بیحواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشهام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم، ولی کمکم بر ترسم غلبه کردم و از نقشههای زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم مییدم و به خودشان میفروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی ی حرفهای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شدم!»
مرد دوم میگفت:
دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به مادرم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت:خوب چه کار کردی بدون مداد؟» گفتم:از دوستم مداد گرفتم.» مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی از من نخواست. مادرم گفت:پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟» گفتم:چگونه نیکی کنم؟» مادرم گفت:دو مداد میخریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم میشود میدهی و بعد از پایان درس پس میگیریم.» خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آنقدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری میگذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقهام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونهای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره میشناختند و همیشه از من کمک میگرفتند. حالا که بزرگ شدهام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفتهام و تشکیل خانواده دادهام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.»
فرصت هر آن چیزی است که شانس تغییر شرایط بهسوی بهتر شدن را به شما میدهد. تغییر بهسوی بهتر شدن هم که در ظاهر عالی به نظر میرسد. فرصتهای زیادی دور و برمان هستند که میتوانیم از آنها استفاده کنیم تا به اهداف خود برسیم، نه؟ خُب… کمی دست نگه دارید!
خیلی از فرصتهایی که سر راهمان قرار میگیرند، در لفافهٔ مسئله، مشکل یا کار دشوار پیچیده شدهاند. برای فرد آموزشندیدهای که نمیتواند فراتر از لحظهٔ حال را ببینند، همهٔ فرصتها مشکلات حلنشدنیای به چشم میآیند که زندگی را دشوار، پُراضطراب و سخت میکنند. همین جاست که دچار اشتباه میشویم. بهجای آنکه مسئله را چالشی برای آزمایش و تقویت ارادهخود بدانیم، آن را مشکل» میبینیم.
اما اگر دید خود را تغییر دهید و مسائل را به چشم چالش ببینید، کمکم مغزتان را برای شناسایی فرصتها آموزش میدهید. شاید مشکلات برطرفنشدنی باشند، اما روی چالشها میتوانید کار کنید تا شرایط فعلی را بهبود ببخشید.
بنابراین چالش همان فرصت تغییر است؛ فرصت کسب تجربه؛ فرصت یادگیری دربارهٔ خودتان و شرایطتان؛ فرصت پیشرفت و رشد ذهنی، روحی و حسی.
اگر بدانید مردم منبع راهحلها و پاسخهایی هستند که دنبالشان هستید، آن وقت بیشتر چالشهایی که در زندگی با آنها روبهرو میشوید، تبدیل به فرصت میشوند. بله، مردم کلید اصلی هستند، چون همین مردم هستند که دانش، مهارتها، تجربه و منابعی را در اختیار دارند که میتوانند در تبدیل وضعیتی دشوار به چیزی که باعث پیشرفت شود، کمکتان کنند. به این پرسشها پاسخ بدهید:
گاهی خدا ، درها را می بندد و پنجره ها را قفل میکند. زیباست که فکر کنی شاید بیرون طوفان می آید و او می خواهد از تو محافظت کند.
" دکتر علی شریعتی "
*********************************
*************************************************
با تمام وجود گناه کردیم اما نه نعمتهایش را از ما گرفت نه گناهان ما را فاش کرد اگر اطاعتش کنیم چه میکند!»
***************************
عادت ها در آغاز همچون رشته ای نازک و نا مریی هستند اما هر بار که عملی را تکرار می کنیم رشته ای بر رشته ی قبلی تنیده می شود تا سرانجام مانند طنابی ضخیم و چاره ناپذیر بر دست و پای افکار و اعمال ما می پیچد .
بد عادت نشویم .
برای پاسخ به این پرسش نگاهی به محیط آموزشی خود می اندازیم و
درباره این سایت